از لنين تا چه گوارا به روايت شادي صدر


اسلاوي ژيژك در جايي اشاره مي كند به اين نكته كه حتي بايد به تبليغات ضد سيگار بورژوازي بر روي پاكت هاي سيگار نيز به ديده ي شك نگريست.
ماركس براي عبور از هگليانيسم چنين كرد و به نظر من عبور از ماركس هاي (زمانه) نيز مستحق چنين امري مي باشد چرا كه سالهاست در دايره‌ي تكرار تنها پشتك مي زنند، اما امروزه فارغ از اينكه گفته بالا نوشته چه كسي بوده و حامل كدام جريان فكري است بايد بر آن تعمق كرد، همانگون كه ژيژك با تبليغات سرمايه داري بر روي پاكت هاي سيگار مي كند و اجازه مي هد تا با وي نيز چنين روا گردد كه جاي بررسي اين امر در اين مبحث نمي‌گنجد.
اما در شرايط كنوني سيستم سرمايه، در پيكره‌ي نئوليبرالي در اموري بدين شكل بارها و هربار به گونه اي ابراز وجود نموده و خود را در ضديت خويش به عرصه نمايش گذارده است كه به حق تنها مي‌تواند سياستي نئوليبراليستي باشد و بدور از ذهنيت آنان كه مبارزه را تنها در برابر ديكتاتوري و اختناق ساده انگاشته و توانايي پاي گذاردن در ميدان مبارزه را با غيبت هاي طويل المدت به هر شكل را ندارند، من از آخر عاقبت كائوتسكي و پلخانف آماري نداشته و تمايلي بدين امر نيز ندارم اما در مورد رزا سرخ و لنين عكس اين امر صادق است، اما نمونه بخش كارگري راديو فردا، ارگان سازمان جاسوسي امريكا نيز از اين دست سياست ها است كه پرداختن بدان را ضروري مي كند-، نسل امروز مبارزان نه در برابر شيخ و شاه كه خود را دشمن گستره هژمونيك نيوليبراليسم يافته و بدين روي خود را در برهوتي از بي سازماني زاده شرايط روز يافته و در پي ايجاد آن مي كوشند وگرنه كم نيستند سازمانهايي به رهبري ماركس و لنين هاي زمانه، اما تنها در اطوار ذهن كه بالاتر شيوه برخورد بدانان را اشاره نمودم كه هربار و در هر كند پيچ سياسي يعني بر خلاف تصور خود محو شده و به گوشه اي مي خزند تا در فرصتي ديگر با قلابي به دست بركنار درياي طوفاني ظاهر گردند، ولي بدون درك اين ماجرا كه مددي نيست توده هاي كارگران و زحمتکشان را از قلاب شما و براي رفع گرسنگي بايد تورهاي ماهيگيري گروه هاي سازماندهي شده پهن گردد آن هم در وسط دريا، درميان طوفان و موج برآمده از شرايط بحران آب و هوايي.
در نهايت مي خواهم بيافزايم بين آنان كه در برابر نئوليبراليسم يا ديكتاتوري كلاسيك ايستادگي نموده اند تفاوتي هست، بين شخصيت هايشان و بين سياست هايشان، آنان كه با سياست هاي مبارزاتيشان برآمده اند از سد ديكتاتوري هر چند قابل احترام و خوانش تاريخي اما داراي ويژگي هاي فرزندي زمان حال نيستند، چرا كه نئوليبراليسم آنان را هر گام و با شيوه هاي نوين خاكستر مي كند كه به نمونه هاي از آن در زير اشاره مي كنم:
چه گواراي ساخته نئوليبراليسم كيست؟
هاليوود اين دستگاه تبلغاتي نظامات موجود كه هم اكنون به مانند دژي تسخير ناپذير، ارزشهاي بورژوايي را رنگ و لعاب زده و پس از خلق چه گوارايي نوين در چهارچوب يك فيلم و با گذر كردن از سطح پوسترها او را از يك چهره انقلابي ضد ديكتاتوري و اختناق مردم يك منطقه و بعد تر در سطح جهاني به زندگي كردن در روزمرگي هاي يكنواخت جنگل با ريتمي كمرنگ تبديل به يك جنازه لخت بي هدف در بوليوي مي كند و اين نمايشي دروغين و متناقض نماست از يك زندگي سهمگين در كوران مبارزات چريكي و چنين مي گردد كه توانايي نئوليبراليسم از تبديل او به يك مانكن واره دنياي مد در چند عرصه اقتصادي، فرهنگي و سياسي رو به فزاينده گي مي گذارد.
البته شايد عده اي خام انديش و به ظاهر منتقد روش هاي مبارزاتي غير كارگري اين امر را نوعي بيان واقعيت و داراي نوعي ديدگاه انتقادي بدانند، و در اين نقطه ناخواسته با سياست هاي نئوليبرالي كه به شدت بر روبناي جامعه نيز تكيه دارد تا سدي از آب را بنا نهد دچار تلاقي گردند، اما از نظر من در اين برهه واقعيات زندگي انقلابي از ديدگاه بورژوازي در عرصه هنر مورد تهاجم قرار گرفته و متفاوت است با نقد سياسي سوسياليستها و انقلابيون بر متدلوژيهاي مبارزاتي اين چنيني، كه در عرصه هنر آويزان ايدئولوگ هاي نئوليبرال مي گردند.
لنين در دست ساخت!
توله سگ هاي بورژوازي مشغول خلق و آفرينش هستند! آهسته حركت كنيد!
قابل توجه شما بينندگان عزيز! هاليوود اخيراً بناي ساخت فيلم زندگي رفيق لنين را نيز گذارده كه بردپيت وظيفه بازي كردن نقش لنين را برعده خواهد داشت، علاوه بر اينكه بردپيت نه شبيه لنين كه شايد تنها شبيه مجسمه اين رفيق و رهبر انقلابي است، قطعاً اين سيستم هنري و سينمايي محصور در مناسبات نخبه گرايي سرمايه داري لنين را نيز شبيه خود خواهد ساخت، آفتاب سحر بر نتابيده شكي نيست كه سينماي نئوليبرال چه گندي خواهد آفريد با خيل عظيم جوايزي كه به كارگردان فيلم تعلق مي گيرد به خاطر تيزهوشي در تخريب چهره انقلابيون و انقلاب، شكي نيست كه فيلم مذكور قطعاً چيزي نخواهد بود فراتر از فيلم رويابين ها (The dreamers) كه بنا داشت زندگي انقلابيون مي 68 را به نمايش بگذارد و توانست يك روايت كلان را با عشق بازي چند انسان حاشيه اي در مبارزات آن دوران خرد كند.
فيلم مذكور نه فيلم جنبش عظيم انقلابي طبقات فرودست و طبقه كارگر و رهبران برآمده و بازتوليد شده از درون آن، كه واقعيت انقلاب را وارونه جلوه خواهد داد، انقلاب روسيه و لنين و از اين دست امور، از نظر ايشان تفاوتي نخواهد داشت با سناريو جنگ و ژنرالهاي آن كه كشتار را سازمان مي دهند و در اين جاست كه رويابين ها و ماركس هاي زمانه براي توليدات اين چنيني هورا برآورده، چرا كه در روياي خويش بناي تبديل خود به ژنرال لنين (ساخته ي سرمايه داري) را دارند و نه آن رهبراني كه از درون جنبش هاي انقلابي بيرون آمدند. هاليوود سناريويي مل گيبسوني براي لنين پيچيده كه مي تواند در دل خود حاوي پيامي خطرناك از سوي بورژوازي و حمله او به سوسياليسم كارگري باشد و آن هم در دوراني كه آغاز بحران عظيم اقتصادي با پيامدهاي سياسي آن است كه نمونه ي آن بهار عربي بوده و توانايي راديكاليزه شدن آن هر دم موجود است.
وجه شباهت در اينجاست كه لنين و رهبران انقلابي را به مانند واقعيت جنگي نئوليبراليسم و در دايره اي شخصيت محور به مانند ژنرال ها خلق كرده و وجه تمايز در اين است كه در دنياي هنر ايشان ژنرال ها به مانند فيلم سقوط شاهين سياه امري خطير را بر ايجاد دمكراسي به شيوه غربي بر گردن داشته حال آنكه در فيلم زندگي نامه چه گوارا، هاوانا به مانند آب توسط انقلابيون چريك خرده مي شود و به قطع پتروگراد نيز چنين خواهد شد.
اما نئوليبراليسم وطني و اردوگاهي ايران فاقد چنين نخبه هايي بوده و فرياد چه بايد كرد سر مي دهد.
توله سگ هاي امپرياليست در دست ساخت، لطفاً شما آشپز نباشید!
چندي پيش در اشل كوچكتر نئوليبرالهاي اردوگاهي ايراني نيز، ما شاهد چنين مواردي بوده ايم، مرتجعين اسلامي ديروز و نئوليبرالهاي آپديت شده امروز ايران، اما فاقد توانايي خلق ايدئولوژي خود و تازه به دوران رسيده در عرصه گفتمان قدرت سياسي بورژوازي بوده چرا كه خود به تازگي در دست ساخت مي باشند، اگر دول غربي رسانه ها و مديا را سازماندهي مي كنند تا سياست هايشان را به پيش برند اين امر در ادوار امپرياليسم رسانه اي در خصوص ايران به گونه اي ديگر رخ مي نمايد، در مورد نئوليبرالهاي ايراني اين ليدرها و ساختار بورژوايي هستند كه از مدياي سازماندهي شده توسط دول غربي سازماندهي گشته و ساخته مي شوند.
دول غربي رسانه‌ي امپرياليستي را پديد آورده و در اين دايره نئوليبرال‌هاي اردوگاهي ايراني ساخته و پرداخته مي شوند و به ناگزیر دست به جنايت و مصادره ضدانقلابي دارايي‌هاي انقلابيون مي زنند، مصادره سرود آفتابكاران كه متعلق به انقلابيون و كمونيست هاي بوده و روايتي است از مبارزه چريكي و ضد ديكتاتوري کمونیستها در دهه پنجاه به توسط ستاد انتخاباتي موسوي در اوان انتخابات سال 88 كه گام اول است ربوده مي شود، حال آنكه در خصوص اعدام كمونيست ها و انقلابيون در دهه شصت هنوز هم دست آقاي موسوي لاي درب گير است. بعد‌تر چه گوارا با سربند سبز و چمران به مثابه چه گواراي ايران پيش مي آيد كه تنها وجه شباهت اين دو در فرماندهي نظامي است چرا كه چمران نه يك انقلابي كه مسئول كشتار توده اي جنبش انقلابي كردستان و كمونيست ها در بعد از انقلاب 57 است.
جوي هاي خون خشك شده را پاك نكنيد، گِل كنيد!
اين بود آن پروژه اي كه بايد كليد مي خورد و خانم شادي صدر با جايزه اي كلان براي نوشتن يك كتاب به ظاهر بي طرف و گزارش‌گون اين وظيفه خطير را پذيرفته و تا حدي نيز موفق بوده‌اند، نام كتاب اين است: شكنجه و خشونت جنسي عليه زندانيان سياسي زن در جمهوري اسلامي نوشته شادي صدر و شادي امين كه در ميان سايت هاي سازمانهاي چپ نيز به وفور مورد استقبال قرار گرفته و آنرا در مهمترين قسمت سايتهاي خود مورد استقبال و انعكاس قرار داده و ما با اميد به اينكه اين يك اشتباه لپي و نه نتيجه سياست آنها در برابر چنين عملكردهايي از سوي نئوليبرالها باشد نشسته ايم، اما در كتاب مذكور از نظر شخص نگارنده سه نكته حائز اهميت است.
شادي صدر: بدون شك ايشان به عنوان ايدئولوگ جناح راست و نئوليبرال جنبش زنان در كنار خانم شيرين عبادي به عنوان يك دسيسه امپرياليستي قابل شناسايي بوده و مدتها پيش ايشان و گرايش سياسي مطبوعشان به ماهيتي ارتجاعي، بورژوايي و نئوليبرالي در نشريات چپ و كمونيست مورد بررسي و رد قرار گرفته اند، ايشان از آن دست هستند كه در كوران مبارزات سال 88 تصويري از كلارا زتكين به عنوان يك رهبر كمونيست جنبش زنان را در حال به هم زدن آش بر روي پشت بام و الله اكبر گويان و سياستي اين چنين عيان هار و دزد سرگردنه را لانسه مي كردند.
مقدمه كتاب مذكور: با نگاهي گذرا به مقدمه اين كتاب در چند نقطه ما شاهد اين امر هستيم كه مخلوق ناقص الخلقه ايشان بنا دارد تا شيخ اصلاحات كروبي، رفسنجاني و آيت الله منتظري را از نقش داشتن در كشتار مردم طهارت دهد، پرونده اعتراض منتظري به خميني از بايگاني بيرون مي آيد تا معترض بودن ايشان به تجاوز و كشتار زندانيان سياسي دهه شصت اثبات گردد، در مورد كروبي و رفسجاني در وقايع پس از انتخابات سال 88 نيز چنين مي گردد، اما كافي بود منعكس كنندگان اين كتاب به حافظه تاريخي خود كه از كشتار دهه شصت جان سالم به در بردند، پناه مي بردند تا پرونده جنايي رهبران نوين نئوليبراليسم ايراني را در جلوي چشمان خود باز ببينند تا به جاي انعكاس آن در صدد تهاجم به آن برآيند.
بي طرفي: اما مهترين مسئله اي كه كتاب بناي آن را دارد جلوه دادن بي طرفي و ارائه گزارشي مستند از وقايع و تجاوز به زندانيان زن سياسي از ابتداي شروع به كار جمهوري اسلامي بدين سو است، اگر ما مقدمه هدفمند كتاب را به طرفي نهاده و به باقي آن چشم باز كنيم با متني بي هدف در عرصه آلترناتيوهاي سياسي روبرو مي گرديم، اما اگر كتاب مذكور بي طرف است چرا انگاشته مي شود؟ چرا از پيش براي تهيه آن سناريو داشته و براي آن مبلغي هنگفت جايزه تعيين مي كنند؟
پاسخ درون جيبتان است، كافي‌ست دستتان را دراز و درون جيب خود كنيد:
ما در عصري زيست مي كنيم كه بورژوازي در قدرت به شكل نئوليبراليستي و انواع ديگر آلترناتيو‌هاي سياسي خود دنيا را غرق در خون، آتش، فقر و گرسنگي كرده است و بدين روي بيان جهت سياسي از سوي ايشان در تبليغات بيش از هر چيز و آنگاه كه دنيا شما را به ديده شك مي نگرد يك حماقت است، براي تبليغات و باورپذيري مردم سياست طبقاتي در قدرت بهتر مي داند تا آلترناتيو و گرايش سياسي خود را پنهان و بي طرف جلوه داده و بدين شكل تنها چهره‌ي افراد خود را به عرصه نمايش گذارد، نگاهي به تاريخ رهبران سياسي راست بيان گر اين واقعيت است، در ابتداي جمهوري اسلامي خميني نيز به تعبير خودشان ايشان نه غربي بود و نه شرقي، حتي كمي آنطرف تر نه طرفدار ليبرال هاي ايراني آن زمان يعني بازرگان و بني صدر و نه طرفدار حزب جمهوري اسلامي بود كه به زودي قدرت به كمك خميني درون دستان خود متمركز كرد، بني صدر نيز ابتداي پيدايش اش بدين شكل بود، گاندي، هيتلر و ... نيز حتي در اين مقوله مي گنجند كه در فضايي دو قطبي و ايجاد شده بين ساختار دولتي و توده هاي زحمتكشان كه بايد قدرت به يك طرف كشيده مي شد هميشه نقش بي طرف را بازي كرده و در همين برهه ها بيطرف هاي سياسي كه نقش دمكرات ترين ها را بازي مي كنند مدام خطرناك تر از جهت دارهاي راست گرا در اريكه قدرت از آب در آمده اند.
شادي صدر و همكاران سياسي‌اش همانگونه حركت می کنند كه سازنده فيلم هاي چه گوارا، لنين و رويابين ها، و بدين روي ايشان نه قابليت استقبال از سوي نيروهاي كمونيست و انقلابي كه حداقل مستحق كوبنده ترين نقد‌ها مي باشند.
. بنا به گفته شادي امين ايشان و شادي صدر براي نوشتن كتاب شكنجه و خشونت جنسي عليه زندانيان سياسي زن در جمهوري اسلامي يك ميليون يورو جايزه نقدي دريافت نموده اند و دليل اصلي آن شادي صدر مي باشد كه به عنوان بورسيه اتحاديه اروپا شناخته مي شود. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر