نگاهي به گذشته: وبلاگ هاي كمونيستي در حوالي سركوب


تقريباً حوالي سال 85 بود كه تعداد بسياري از وبلاگ‌ها توسط رفقاي چپ در سرتاسر ايران به شكل مشخصاً، دفاع از سوسياليسم و بر ضديت سرمايه‌داري حاكم راه اندازي شد، البته ناگفته نماند كه همين دوران برابر بود با انتشار نشرياتي با همين نوع محتويات از جانب گرايشات مختلف سياسي در سطوح دانشگاه‌ها، اما آن زمان، نه امكانات مالي و نه امكانات فني به همين رفقاي متشكل حول اين نشريات اين اجازه را نمي داد تا حتي براي نشريات خود كه از درجه‌اي اهميت سياسي و اجتماعي برخوردار بود سايتهاي حرفه‌اي و حرفه‌اي تر راه اندازي كنند، حتي صفحه بندي اين نشريات در اوايل شديداً ابتدايي و متفاوت بود با نوع كيفيت كار با نشرياتي كه در همين اواخر در عرصه اينترنت منتشر مي گردد، اما درون همين امكانات به شدت آماتور خاصيتي خوابيده بود كه كمتر كسي امروز بدان توجه نشان مي دهد.

وبلاگ ها با تمام ايرادات فني، املايي و ضعيف بودن در سطح نوشتار و تئوري داراي خاصيتي بي مانند بود كه توانست راهگشاي بسياري از امور گردد، يعني دارا بودن خاصيت ايجاد امكان ارتباط گيري فعالين كه نمونه اي از آنرا در زير بازگو مي كنم:
براي مثال خود من در اواخر سال 85 داراي وبلاگي بودم تحت عنوان سرباز سرخ كه ابتدا بنا داشتم در آن به شكلي بسيار سطحي مسائل سربازخانه ها را بررسي نمايم، چرا كه آن دوران برابر بود با اواخر خدمت اجباري اينجانب، اما رفته رفته و از طريق كامنت ها در وبلاگ ديگر رفقا توانستم مطالب آن را به سطحي بالاتر و سياسي‌تر گسترش دهم و اگر اشتباه ننمايم پس از آشنايي چندين ماهه و بررسي مسائل امنيتي از طريق همين وبلاگ بود كه راه براي ارتباط گيري مستقيم من با جنبش دانشجويي فراهم گرديد كه تعدادي از رفقايي كه بعداً به خارج كشور آمدند مي توانند گواه همين امر باشند. دوران پيش از آن براي ما كه در خارج دانشگاه ها بناي فعاليت داشتيم، دوراني بود بسيار سرد و كسل كننده و بدون هيچ ما به ازاء سياسي و تشكيلاتي در سطح يك جنبش، اما همين وبلاگ مذكور و ايجاد امكان ارتباط گيري با ديگر رفقا زمينه‌ي آنرا فراهم آورد تا مانيز به شكلي جدي تر وارد عرصه مبارزه گشته و دامنه فعاليت هاي خود را گسترش دهيم، كه موجب تشكيل خلاف جريان شد كه براي توليد موزيك انقلابي به تعبير خودش تلاش مي كرد. البته اين دوران ديري نپائيد و روبرو گشت با موج سركوب رفقاي چپ و كمونيست در سرتاسر دانشگاههاي ايران و متعاقباً صاحبين بسياري از وبلاگ‌هاي مذكور يا راهي زندان و شكنجگاه‌ها شدند ويا نيز متواري و پنهان.
وبلاگ‌ها اما دوباره با صاحب هايي ناشناس و گاهاً شناس دوباره با عنوايني ديگر شروع به رشد نمودند، فيلتر شدن و اما از آنجا كه رايگان بودند به راحتي دوباره راه اندازي شدند، اما اين بار توگويي مي توانستند كاركردي عظيم تر از بي بي سي درون فعالين سياسي ايفا نمايند، در دوراني كه رفقاي دانشگاه در زندان و حبس به سر مي بردند و تمام رسانه‌هاي نئوليبرال و به ظاهر مدافع آزادي حتي نيم خط خبر به موج دستگيري دانشجويان كمونيست اختصاص نمي دادند، همين وبلاگ‌هاي به ظاهر بي فايده بودند كه در عمق سركوب كاركردي عظيم يافتند تا رفقاي دستگير شده به دالان فراموشي سپرده نشوند.
به يك تعبير مي خواهم بگويم وبلاگهايي از اين دست در آن دوران كه به مانند زنجير به يك ديگر متصل بودند، حتي توانستند در دوران سركوب نيز به نحوي ارتباطات را حفظ نموده و در جهت بازيابي فعاليت تلاش كنند.
هيچ كس از آن دوران فراموش نمي كند كه البته درون همين وبلاگ‌ها، جدل‌هاي سياسي چگونه شكل مي گرفتند و باعث دوري و نزديكي سياسي رفقا مي گشتند، امروز شايد به باور بعضي وبلاگ‌هاي موجود در آن دوره نوعي از تشكل گريزي و فعاليت جمعي بود، ولي بايد درك نمود كه وجود همين يكي در عدم وجود آن يكي و براي كمك به ايجاد كار گروهي مي تواند امروز نيز سازنده و مفيد باشد و شايد بد نباشد امروز نيز نيم نگاهي داشته باشيم به همين نوع فعاليت براي ايجاد امكان ارتباطات نه صرفاً تشكيلاتي بلكه سياسي، علي الخصوص در دوره اي كه راست يكجانبه و در نبود ارگان تبليغاتي براي كمونيست ها در برابر نئوليبراليسم به كل پيكره و چهره انقلاب يكطرفه مي تازد كه شرح آن در قسمتهاي مختلف نشريه آلترناتيو آمده است.

۱ نظر: