چـرا فـلـسـطـیـن مسـئـلـه مـاسـت؟


نوشته: عابد رضایی
چندین روزی هست که موج جدیدی از حملات به خلق فلطسین به توسط ماشین کشتار اسرائیل، دوباره آغاز شده است و در این بین نیروهای سیاسی در سرتاسر جهان را واداشته است تا بر اساس دیدگاه سیاسی و طبقاتی خود نسبت به این امر واکنش نشان دهند.
عموماً رسانهای اصلی که در انقیاد دولت های مرکزی و امپریالیستی هستند، در جهت حفظ منافع خود و در حمایت از دولت فاشیستی اسرائیل سکوت اختیار نموده و به ارائه اخبار محدود آن هم از زبان قاتلان اسرائیلی بسنده نموده اند، در این بین به غیر از فاشیست های ایرانی حتی، رسانه ها و جریانات دست راستی از جمله بی بی سی، یورونیوز و ... به خوبی می دانند، این کشتار که قدمت آن حداقل به بیش از نیم قرن می رسد جایی برای ماست مالیزاسیون ندارد و بدین روی است که با روشی میانه، سعی در اختیار سکوت دارند، زیرا نه در سوی مبارزات فلسطینی ها بوده و نه این کشتار آشکار را می توانند آنچنان که فاشیسم ایرانی و دولت اسرائیل می تواند، آنها نیز به همان میزان قباحت حقانیت بخشند. لااقل می توان گفت که اوضاع تا کنون بدین شکل پیش رفته است.

گذری بر فیلم خورشید را دیدم


انتشار برای بار دوم 

شاید نزدیک به یک سال و نیم پیش بود که مقاله پیش روی شما را نوشتم، مقاله که چه عرض کنم، بیشتر شرح وقایع فیلم و دیالوگ های آن به زبان فارسی است، البته هم اکنون نیز مطلع نیستم، اما در آن دوران وظیفه خود دانستم که این فیلم را به مخاطب فارسی زبان که آشنایی با زبان تورکی ندارد آشنا سازم ولی می دانم که در آن دوران فیلم به زبان فارسی دوبله و نه زیر نویس آن موجود نبود. و بدین جهت ضرورت نوشتن متن را حس نمودم.

اما باید گفت حقیقتاً ساخت فیلمی با چنین مضمونی از خواننده معروف تورکیه که خود زاده مناطق شرقی کشور ترکیه و بخشی از مناطق مورد نشین (در واقع ایشان زازا هستند) می باشد بعید به نظر می رسید، آری کارگردان و فیلمانه نویس آن مهسون کیرمیزی اوقلو می باشد. سراسر فیلم سرشار است از دیالوگ هایی که قلب هر مخاطبی را به لرزه در می آورد و صحنه هایی که پایتان را بر زمین سفت سست می کند.

رفيق، فراموشم نكن!


آخرين سيگار را ادامه بده تا پايان گل‌ها، قول مي‌دهم تا نوري باشم درون تاريكي‌هايت، گلدان را كه مي‌شنكي ريشه‌ها هم پيدا مي‌شوند درون احساسات‌ات، من كه آمدم تو نبودي.
با خنده بگو؛ لعنت به اين شانس، لعنت به اين دنيا، لعنت به آن خدا، لعنت به همه‌تان، وقتي زندگي رنگ باخته با من از بوسه‌ها، از عشاق و عشقهايشان نگو.
موهايم را مي‌جوم و مي‌جوم، فكر مي‌كنم در عمق كنترل از دست رفته، انگار ديگر خاطره‌اي، يادگاري، اشتراكي نيست، به من بگو دروغ است.
در نقطه يأس، كوچه مان را كه با يك سيگار بالا و پايين مي كردم، ديگر فراموش كرده‌ام.
پاهايم به آن چهار لعنتي نيست كه هر طرف‌اش بوي ما را مي‌داد، مي‌خواهم دوباره گريه كنم، نمي‌شود، تو داوري كن چرا؟ خودت بهتر مي داني، مي‌خواهم طعم فلافل‌هايش را، نمي‌شود! تو داوري كن كه چرا؟ مي‌خواهم آرمان‌هايمان را، مي‌شود؟ داوري نمي‌خواهم.
با من تكرار كن:
خاطرات سخت، تو نمي‌شكني درون فرياد كوچه ها

گلشيفته فراهاني، نوكر سابق حكومت و مزدور امروز نئوليبراليسم



بعد از دريافت جايزه سينمايي گلدن گلاب توسط اصغر فرهادي، ما با عكس هاي لخت و نه ساختار شكن گلشيفته فراهاني كه فيس بوك اين شبكه اجتماعي تسخير كرده بود مواجه شديم، مي‌گويم اين عمل ساختار شكن نبود و بلكه در جهت ساختار موجود در موقعيت خويش بازتاب پيدا كرده و نمايشي شد.

سايت بالاترين چنين مي‌نويسد: جایزه آکادمی سزار: جایزه ای که عده ای آن را سومین جایزه ی معتبر سینمایی میدانند امسال پروژه ای رو به جشنواره ی خودش اضافه کرده به نام کشف های سال ۲۰۱۲ که در این پروژه با استعداد ترین جوانان ۲۰ تا ۳۰ ساله که در سال ۲۰۱۱ در فیلم های اروپایی بازی کردند رو انتخاب کرده و برای اونها جایزه ی مخصوصی رو نیز در نظر گرفته... پروژه ی کشف ۲۰۱۲ شامل ۳۲ بازیگر هست که شامل ۱۶ مرد و ۱۶ زن هست.. گالری عکسی توسط عکاس بسیار معروف ژان موندینو و یک قطعه فیلم ۹۰ ثانیه ای از تمامی این بازیگران با بدن نیمه عریان گرفته شده است که میتواند نمایانگر این باشد که هنر حد و مرزی ندارد...

نريمان نريمانف 1870-1925 رهبر كمونيست و انقلابي كارگران و زحمتكشان آذربايجان

ترجمه و تدوين
نريمان نريمانف(Nərimanov Nəriman Kərbəlayi Nəcəf oğlu) فرزند حليمه خانم و كربلائي نجف متولد 14 آپريل 1870 در تفليس و فعال سياسي، نويسنده، روزنامه‌نگار و انقلابي اي است كه تحصيلات خود در رشته پزشكي را در دانشگاه نووريسيكِ اودسا به سال 1908 به پايان رساند.
وي در حوالي سال 1905 به مركزيت تشكيلات همت سوسيال‌دموكرات‌ها وارد گرديد و مرامنامه حزب را به زبان توركي آذري ترجمه نمود و در سال 1909 به دليل فعاليت سياسي دستگير و به شهر هشترخان تبعيد گرديد و در سال 1913 به باكو بازگشته و به تبليغات در ميان زحمتكشان و كارگران مشغول گرديد. او در سال 1917 مسئول كميته مركزي تشكيلات همت و همچنين سردبير نشريه همت بود.

معرفي كتاب پرنده نو پرواز كه از تلاش سوسياليستي و نظامي سربداران مي‌گويد!


براي دريافت كتاب اينجا كليك كنيد
پرنده نو پرواز نام كتابي است از مصاحبه با يكي از شركت كنندگان قيام مسلحانه آمل كه توسط اتحاديه كمونيستهاي ايران سازماندهي گرديده بود و در پي اهداف سوسياليستي خود اقدام به تاسيس يك گروه چريكي در جنگلهاي شهر آمل نموده تا بدين طريق وارد شهر شده و با تسخير اين شهر مردم را نيز به اين جبهه مبارزاتي و مسلحانه وارد نموده تا آنرا به ديگر نقاط كشورگسترش دهد.
البته از ديگر اهداف چنين عملي ايجاد جبهه‌ي مسلحانه ديگري در ايران به اضافه جنبش كردستان به رهبري كمونيست‌ها بوده تا هر آنچه بيشتر رژيم جمهوري اسلامي را كه به انقلاب و انقلابيون حمله نموده بود تحت فشار قرار دهد.
قيام مذكور جداي از آنكه چه نيروي سياسي اي آنرا سازماندهي و نمايندگي مي‌كرد و اينكه در ديگر عرصه‌هاي مبارزاتي چه اشتباهاتي را دچار شده بود، تلاشي بود انقلابي و آرمانخواهانه‌ي سوسياليستي كه حتي امروز نيز رژيم توانايي پاك نمودن آنرا از تاريخ ننگين خود ندارد. يك سرچ ساده در اين مورد در سطح اينترنت گواه اين واقعيت است. نكته جالب‌تر اينكه حتي سايتهاي حكومتي نيز بر مردمي بودن اين حركت اذعان داشته وبارها تاكيد مي‌كنند كه البته مردم شهر آمل نيز با اين عمل همكاري نمودند و اين خود نشانه آن است كه حركت‌هاي انقلابي در بين مردم زحمتكش و كارگران چگونه مي تواند بر حكومتي كه سطح بالايي از امكانات نظامي، سياسي، تبليغاتي و مالي برخوردار بود فائق بياييد.

در مورد بيانيه جديد فدائي‌ها: آبروي مبارزه مسلحانه در خطر است

امروز بيانيه اي را بر روي سايت آزادي بيان مشاهده نمودم كه بشدت جالب بوده و توجهم را جلب كرد تا علي رغم ميل باطني هم آنرا مطالعه كنم، زيرا عنوان و تيتر جالبي داشت كه به شكل زير بوده و با كليك كردن بر روي آن مي توانيد متن بيانيه را نيز مشاهده كنيد:
کرکس ها متحد می شوند ... نه، متشکریم - دخالت "بشر دوستانه" نمی خواهیم ... بیانیه بیش از ١۵٠٠ نفر از دوستداران جنبش فدائی
البته در ماهيت ضروري بودن انتشار چنين بيانيه‌هايي و مثبت بودن آنها شكي نيست، اما توجه من بر مسائلي است كه در اين بيانيه اعلام شده كه در دوران حاضر كه هيچ حميد اشرفي زنده نيست و ما ياد او را زنده نگه مي‌داريم كمي خنده دار و فكاهي به نظر مي‌رسد، البته رهبران شاخه‌هاي گوناگون فدائي موجود همچنان سعي بر آن دارند خود را كپي برابر اصل وي جلوه دهند كه در اين بحث نمي‌گنجد و مي‌روم سر اصل مطلب.

شاهين نجفي و منبرخواني يك لمپن

من چندين سال پيش نيز اقدام به نوشتن مطلبي درباره شاهين نجفي نموده بودم كه همچنان بر همان مواضع در مورد ماهيت ارتجاعي ايشان هستم، نكاتي از قبيل ماهيت به شدت زن ستيز بودن ترانه‌هاي او، اينكه بيشتر به يك آخوند بالاي منبر شباهت دارد، اينكه او يك لمپن به تمام معناست.
نكاتي را نيز بنا دارم تا اضافه كنم.

روزمره‌ي فلسطين

آهنگي از گروه انقلابي GRUP YORUM تركيه

براي شندين اين آهنگ بر روي لينك زير كليك كنيد

بادهاي داغ را به طرف من بفرستيد
پس از بهم تابيدن سيم ها
درون چشم هاي عاشق
براي من باشد
***
آبي قطرات باران
دشت ها و مراتع را به سبز بودن محكوم كنيد
تا قد برافرازد عشق
براي من يك توركو(1) بخوانيد
***
آينده‌ام مديد باشد و
سيم هاي خاردار نگاهدار من
تا اثبات كنند اشتياق‌ام را
و نگريند كودكان
***
كودكان نگريند
من حرف دارم
در كوچه‌هاي بيروت بكشيد مرا
هر صبح ساعت 5 مرا بكشيد
من حرف دارم
در كوچه‌هاي بيروت پرورش‌ام دهيد
--------------------------------------
1- توركو: ترانه‌هاي خلقي و توده‌اي به زبان تركي را توركو مي گويند.
***

آهنگ كارگران معدن- به ياد كارگران خاتون آباد


ترجمه آهنگ كارگران معدن از گروه انقلابي GRUP YORUM تركيه


به قعر معدن مي روم به سرزمين الماس هاي خاموش و تاريك
جايي كه زمين اش داغ باشد رفيق
و در اين زندان طي سالها با عجله حفر كردن
تا كودكانم بخندند
هر چند كه در خانه ما كسي نمي خندد
مي گويند كار كن، باز هم كار كن، مي گويند براي گرسنگي كار كن
الماس خاموش و تاريك تابوت ماست و مي گويند اگر لازم شد برايش بمير
روز از روي شرم مي آيد و به كساني كه گريانند مي گويند بخنديد
اما ديگر تحمل دروغ ها را ندارم
***
امروز به قعر معدن، ديار الماس هاي خاموش و تاريك
نرفتيم، درود بر تو اي رفيق
نور اشتياقِ كشتن پژمردگي بر چهره ها
اعتصاب، اعتصاب! خورشيد رويانده بود
و ديگر چيزي براي از دست دادن نيست
مظلومين زير زمين، مردم رو زمين را فرا مي خوانند
و مي گويند
معادن از آن ماست و اگر لازم باشد جان مي بازيم
مي گويند زمان اعتصاب فرا رسيده است
و ديگر چيزي براي از دست دادن نيست
-------------------------------------
İndim maden ocağına kara elmas diyarına
Yeryüzü sıcak olsun diye dost
Yıllar boyu kazma salladım buskunca bu zindanda
Çocuklarım gülsün diye dost
Oysa bizim evde gülen yok

Yürü derler yürü derler açlığa yürü derler
Kara elmas tabut olmuş gerekirse ölün derler
Günü gelir utanmadan ağlaşana gülün derler
Yalanlara artık sabrım yok

Bugün maden ocağına kara elmas diyarına
İnmedik selam olsun sana dost
Ölesiye ışık hasretiyle solmuş bu yüzlere
Grev grev güneş doğmuş dost
Artık kaybedecek birşey yok

Yeraltında ezilenler yeryüzüne seslenirler
Madenler bizim derler gerekirse ölüm derler
Günü geldi grev derler dost
Artık kaybedecek birşey yok

نگاهي به گذشته: وبلاگ هاي كمونيستي در حوالي سركوب


تقريباً حوالي سال 85 بود كه تعداد بسياري از وبلاگ‌ها توسط رفقاي چپ در سرتاسر ايران به شكل مشخصاً، دفاع از سوسياليسم و بر ضديت سرمايه‌داري حاكم راه اندازي شد، البته ناگفته نماند كه همين دوران برابر بود با انتشار نشرياتي با همين نوع محتويات از جانب گرايشات مختلف سياسي در سطوح دانشگاه‌ها، اما آن زمان، نه امكانات مالي و نه امكانات فني به همين رفقاي متشكل حول اين نشريات اين اجازه را نمي داد تا حتي براي نشريات خود كه از درجه‌اي اهميت سياسي و اجتماعي برخوردار بود سايتهاي حرفه‌اي و حرفه‌اي تر راه اندازي كنند، حتي صفحه بندي اين نشريات در اوايل شديداً ابتدايي و متفاوت بود با نوع كيفيت كار با نشرياتي كه در همين اواخر در عرصه اينترنت منتشر مي گردد، اما درون همين امكانات به شدت آماتور خاصيتي خوابيده بود كه كمتر كسي امروز بدان توجه نشان مي دهد.

از لنين تا چه گوارا به روايت شادي صدر


اسلاوي ژيژك در جايي اشاره مي كند به اين نكته كه حتي بايد به تبليغات ضد سيگار بورژوازي بر روي پاكت هاي سيگار نيز به ديده ي شك نگريست.
ماركس براي عبور از هگليانيسم چنين كرد و به نظر من عبور از ماركس هاي (زمانه) نيز مستحق چنين امري مي باشد چرا كه سالهاست در دايره‌ي تكرار تنها پشتك مي زنند، اما امروزه فارغ از اينكه گفته بالا نوشته چه كسي بوده و حامل كدام جريان فكري است بايد بر آن تعمق كرد، همانگون كه ژيژك با تبليغات سرمايه داري بر روي پاكت هاي سيگار مي كند و اجازه مي هد تا با وي نيز چنين روا گردد كه جاي بررسي اين امر در اين مبحث نمي‌گنجد.