معرفي كتاب پرنده نو پرواز كه از تلاش سوسياليستي و نظامي سربداران مي‌گويد!


براي دريافت كتاب اينجا كليك كنيد
پرنده نو پرواز نام كتابي است از مصاحبه با يكي از شركت كنندگان قيام مسلحانه آمل كه توسط اتحاديه كمونيستهاي ايران سازماندهي گرديده بود و در پي اهداف سوسياليستي خود اقدام به تاسيس يك گروه چريكي در جنگلهاي شهر آمل نموده تا بدين طريق وارد شهر شده و با تسخير اين شهر مردم را نيز به اين جبهه مبارزاتي و مسلحانه وارد نموده تا آنرا به ديگر نقاط كشورگسترش دهد.
البته از ديگر اهداف چنين عملي ايجاد جبهه‌ي مسلحانه ديگري در ايران به اضافه جنبش كردستان به رهبري كمونيست‌ها بوده تا هر آنچه بيشتر رژيم جمهوري اسلامي را كه به انقلاب و انقلابيون حمله نموده بود تحت فشار قرار دهد.
قيام مذكور جداي از آنكه چه نيروي سياسي اي آنرا سازماندهي و نمايندگي مي‌كرد و اينكه در ديگر عرصه‌هاي مبارزاتي چه اشتباهاتي را دچار شده بود، تلاشي بود انقلابي و آرمانخواهانه‌ي سوسياليستي كه حتي امروز نيز رژيم توانايي پاك نمودن آنرا از تاريخ ننگين خود ندارد. يك سرچ ساده در اين مورد در سطح اينترنت گواه اين واقعيت است. نكته جالب‌تر اينكه حتي سايتهاي حكومتي نيز بر مردمي بودن اين حركت اذعان داشته وبارها تاكيد مي‌كنند كه البته مردم شهر آمل نيز با اين عمل همكاري نمودند و اين خود نشانه آن است كه حركت‌هاي انقلابي در بين مردم زحمتكش و كارگران چگونه مي تواند بر حكومتي كه سطح بالايي از امكانات نظامي، سياسي، تبليغاتي و مالي برخوردار بود فائق بياييد.

شايد در اين بين نويسنده اين متن فوراً از سوي عده‌اي به دفاع از چپ سنتي و چپ غيركارگري متهم شود، اما آيا ابايي وجود دارد براي يك كمونيست در دفاع و ياد كردن از نه رقبا كه رفقاي خود كه در مسير اهدافشان كه سوسياليسم بود و هست سربدار دادند و با عده‌اي اندك در قبال نيروهاي نظامي سرمايه داري ايران تعداد فراواني را سربردار كردند كه عظم راسخشان جاي تحسين دارد.
بدين تعبير خواندن اين كتاب را به تمامي رفقاي نسل جوان، كه تلاشي است از انتقال تجربيات انقلابي يك نسل به نسل ديگر پيشنهاد مي‌كنم، خواندن تجربياتي كه بوي ستاره‌هاي جنگل را مي‌دهد كه اين بار نه براي تبليغات كه براي تسخير قدرت سياسي به توسط كمونيست هاي امتحان پس مي‌دادند.
لازم به ذكر است كه چند روز ديگر سي‌امين سالروز اين تلاش قهرمانانه كمونيست‌هاي ايران است.
ياد و خاطره‌شان گرامي و راهشان پر رهرو باد، باشد تا روزي ديگر كه نسل نويني از انقلابيون سلاح مبارزه بردست گيرند.

سربازان رژيم كه براي مقابله با سربداران به منطقه گسيل شده بودند

۲ نظر:

  1. کارنامه این جریان تا قبل از انقلاب ۵۷: یک جریان خارج کشوری دنباله رو چین و مائو (در شماره اول نشریه شان نوشتند: صدر چین صدر ما، راه چین راه ما) که با اپورتونیسم به مخالفت با تشکل های مسلحانه داخل کشور (چریک ها و مجاهدین) تحت عنوان مبارزه با مشی چریکی پرداختند و افراد فعال و سیاسی جنبش دانشجویی خارج کشور را تحت این عنوان که "ما در ایران تشکیلات و پایه توده ای داریم" و "وجود شما در خارج کشور لازم است ولی اگر لازم بود شما را متشکل به ایران میفرستیم" از بازگشت به ایران و پیوستن به جنبش چپ منع میکردند تا آنکه بالاخره بر سر همین قضیه در "اتحادیه" چند ماه قابل از انقلاب ۵۷ انشعاب شد و گروه "زحمت" از آنها جدا شد.
    بعد از انقلاب هم که ابتدا اینها مثل توده ای ها دنباله رو "امام ضد امپریالیست" شان بودند، ولی بعد از مدت کوتاهی طبق دید بورژوایی شان (که در کپی برداری از مدل مائویستی جامعه چین، ساخت جامعه ایران را نه سرمایه داری بلکه "نیمه فئودال-نیمه مستعمره" دانسته و طبق همین مدل من در آوردی راست روانه تر از توده و اکثریت نه تنها معتقد به وجود جانوری به اسم "بورژوازی ملی" در ایران بوده بلکه معتقدند این "بورژوازی ملی" "جزو جبهه متحد خلق" و "هم صف و متحد کارگران" است) پس از شروع جنگ ایران و عراق، که با تحریک دولت ایران شروع شد، به اردوی ناسیونال شوونیسم خزیده و نه تنها به شعار های "دفاع میهنی" جناح های مختلف بورژوازی لبیک گفتند (بطور مثال در خوزستان به همکاری مستقیم با نیروهای حکومتی پرداختند) بلکه بیش از پیش (مثل جریان بورژوایی مجاهدین) به حمایت از جناح لیبرال و بنی صدر پرداخت - لازم است ذکر شود که در همان زمان که "اتحادیه کمونیست ها" افراد خود را در حمایت از متحدش "بورژوازی ملی" و بنی صدر به جبهه ها میفرستاد بنی صدر فرمانده کل قوایی بود که در در آن ایام فرماندهی حمله به دانشگاه ها و "انقلاب فرهنگی" را به دست داشت و پس از قلع و قمع نیروهای چپ در دانشگاه ها زوزه میکشید "شورا پورا مالیده."

    پاسخحذف
  2. پس از یکسره شدن اختلاف درون حکومتی و باختن جناح لیبرال ها و فرار بنی صدر (به کمک مجاهدین رجوی) به خارج کشور، گروه "اتحادیه" که در سالهای حکومت شاه فرصت طلبانه در خارج کشور علم "مخالفت با مشی چریکی" را در ظاهر برداشته بود طبق بینش بورژوایی خود (همانند مجاهدین) شروع به عملیات ماجراجویانه به ظاهر انقلابی کرد. درست همانطور که مجاهدین رجوی با منفجر کردن مقر حزب جمهوری اسلامی به جو رعب و وحشتی که پس از شروع جنگ حاکم شده بود کمک کردند، گروه "اتحادیه کمونیستها" هم با عملیات انتحاری "قیام آمل" خود به ج.ا. در تشدید سرکوب کمک کردند.
    در زبان انگلیسی مثالی هست که میگوید "اگر چیزی مثل غاز راه میرود و صدایش مثل غاز است، آن خود غاز است"
    غرض اینکه اگر گروهی سرتاسر حیاتش ناشی از اعمالی ناشی از تلاش در تحقق هدف پیروزی "جبهه خلقی" که در آن "بورژوازی ملی" پس از "مبارزه بر علیه امپریالیسم" (که آنهم طبق نظریه "۳ جهان" مائو شامل "سوسیال امپریالیسم شوروی" بود و "امپریالیسم در حال افول" امریکا را شامل نمیشد) دست در دست "طبقه کارگر" (همان حضرات "اتحادیه") به قدرت میرسد، آنوقت معلوم است که آن حیات و فعالیت گروهی حتی اگر تعدادی فرد جان بر کف لیست جان باختگانش را تشکیل بدهد چیزی جز فعالیت ضد کارگری و برای به قدرت رساندن سیاست و جریانی ضد انقلابی نبوده -کما اینکه از نوکران معلوم الحال ج.ا. مثل توده و اکثریت گرفته تا دم جنبانان دستگاه های قدرت امپریالیستی مثل مجاهدین همه میتوانند لیست جانباختگانشان را به عنوان وثیقه "انقلابی بودن" خود پرچم عثمان کنند.

    اما همانطور که لنین میگوید "بدون تئوری انقلابی عمل انقلابی نمیتواند وجود داشته باشد" و لزوم مبارزه با این گروه هم، مثل توده و مجاهد، نه بخاطر نداشتن "پیراهن عثمان" آغشته به خون افرادشان بلکه بخاطر دید بورژوایی و ضدیت طبقاتی شان با سوسیالیسم کارگری و آرمانهای کوتاه و دراز مدت طبقه کارگر است.

    بدیهی است گروهی که ۴ دهه در خارج کشور پایگاه داشته، از درجه ای رفاه برخوردار بوده، به زبان های خارجی تسلط داشته و ای بسا کلیات آثار پیش کسوتان کمونیسم را از بر باشند خوب بتوانند کارگر "بیسواد" ایرانی را در مغلطه های نظری (از نوع پلخانف و برنشتاین) "فتیله پیچ" کنند.
    ولی کارگر ایرانی که در کارگاه های بورژوازی ("ملی"؟) مجبور است هر روز ذره ذره حیات خود و خانواده اش را وثیقه سود آوری و شکوفایی سرمایه داری بکند هیچ گاه آرمان ها و آرزوهای این گروه و متحدان طبقاتی شان را آرمانها و آرزوهای خود نخواهد دانست، چه متحدان طبقاتی این گروه کت و شلواری بوده و عطر گوچی اروپایی مصرف کنند و چه معمم و ریش نتراشیده باشند و بوی پیاز وطنی بدهند.

    رسوا باد اپورتونیزم و ستون پنجم های بورژوازی در میان جنبش چپ

    پاسخحذف