برای آغاز باید اضافه کنم که هدف در اینجا نه فقط نقد این بیانیه کذایی که مهم تر رویکرد قسمت هدایت کننده آن در شورای هماهنگی راه سبز امید است که بنا دارد در غیاب آقایان موسوی و کروبی هادی راه موجود جنبش توده ای اخیر باشد.
این بیانیه از همان جمله اول خود به مانند گذشته سعی بر آن دارد تا همچنان تاریخ خود را محو کند و بدین جهت بیانیه را به شکل زیر آغاز می کند:
امسال در حالی به استقبال بزرگداشت روز کارگر می رویم که دور نماد پایداری جنبش سبز مردم ایران به همراه همسران همدل و همراهشان در حصر و حبس قرار دارند.
در جمله آغازین این بیانیه دو نکته لاپوشانی می گردد:
1. خطاب بیانیه به گونه ای است که گویا آقایان شورا و محبوسین سالهاست که به استقبال مراسم های روز جهانی کارگر می رفتند اما این امر شاید بر کمتر کسی پوشیده باشد که ایشان سالیان مدید نه در سمت استقبال که مداوم برمقام سرکوب آن بر آمده و سرکوب جنبش کارگری که امروز فاقد تشکل های خود برای برپایی روز جهانی خود و احقاق حقوق اش است از همان بدو تشکیل حکومت جمهوری اسلامی محصول کار ایشان می باشد، اما شورا پای خود را از این هم فراتر گذاشته و آنچنان که مزروعی اعلام می دارد همچنان از وجود جنبش کارگری تبری می جوید چرا که تشکل های آن در جامعه به دلیل سرکوب و اختناق نا موجود بوده، اما آقای مزروعی سعی بر آن دارد تا تقصیر را برای وجود سرکوب جنبش کارگری به گرده احمدی نژاد نهد ولی این روند سرکوب تشکل های کارگری نه محصول خاصه ی دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد که نتیجه سرکوب سالیان دراز حکومت سرمایه داری در ایران و همچنین 30 سال اخیر آن بوده است.
البته ایشان اضافه می نماید که با تزریق آگاهی در صدد حل مشکل عدم پیوند جنبش کارگری با جنبش سبز هستیم، اما مسئله اینجاست که قصد تزریق کدام آگاهی را دارند؟ البته مشخصاً منظور ایشان آگاهی طبقاتی نیست چرا که در ادامه صحبت های خود جنبش کارگری را نه بر متدولوژی تضاد و کشمکش های طبقاتی میان سرمایه داران و کارگران، بلکه طبقه کارگر را در پایه مردم بر اساس جامعه شناسی در مقابل ساختار سیاسی قرار می دهد ولی این یاوه گویی ها دیری نمی پاید که در خود بیانیه افشا می گردد.
2. در بیانیه روز جهانی کارگر (که بنا بر خاصیت طبقاتی خود در تضاد با منافع سرمایه داری قرار می گیرد) دور نمای جنبشی را که بنا است آنرا با جنبش کارگری متحد و همسو کنند نه منافع مستقل کارگران که موسوی، کروبی و همسرانشان معرفی می گردد و در اینجاست که تمام درد این شورا نمایان می گردد، یعنی استفاده ابزاری از جنبش کارگری به نفع منافع اقتصادی و سیاسی خود این جناح از حاکمیت طبقاتی که همچون سویه مقابل آن که هم اکنون در رأس قدرت است شامل حال سرمایه داران بزرگی چون رفسنجانی، کروبی و ... که سهم بزرگی در سیه روز کردن توده های کارگر و زحمتکش ایران داشته است.
اما مسئله اینجاست که چرا تا کنون سران این جناح حاکمیت طبقاتی که در تضاد با سویه دیگر آن قرار گرفته اند در برابر حنبش کارگری سکوت کرده و سعی بر عدم وجود آن نموده و همچنان این سیاست را آقای مزروعی ادامه می دهد؟
البته آقایان آن چنان سهم بزرگی در سرکوب جنبش کارگری به انواع مختلف داشته خود می دانند که ورود سازمانیافته جنبش کارگری به عرصه سیاست جامعه می تواند چه تبعاتی برای ایشان داشته باشد، مزروعی نه تنها از عدم وجود تشکل های کارگری ناراحت نیست که این فرصت را محترم شمرده و سعی بر آن دارد که با توجیه نبود شرایط ایجاد تشکل های کارگری که حاصل سرکوب است کارگران را نه در تشکل های مستقل خودشان از جناحین سرمایه داری که به صورت توده ای بی سازمان که به راحتی به هر سمتی می رود وارد بازی خود کند.
چرا که ایشان خود به خوبی می داند حضور کارگران به شکل طبقاتی آن و با تشکل های آن می تواند ضربات سنگینی را نه تنها به حکومت که بر کل پیکره سرمایه داری وارد کرده و از آنجا که این جنبش سنتاً به آلترناتیو سوسیالیستی سمپاتی داشته و در دوران عروج آن این سوسیالیست ها بوده اند که در آن نفوذ داشته و رهبران عملی آن می گردند (یعنی دقیقاً نیروهایی که مسئله شان نه پیروزی این جناح حاکمیت در مقابل آن یکی که کل مسئله شان تماماً بر ضد سرمایه داری به نفع صفوف کارگران است) و نیز از طرفی جریانات راست در این جنبش به دلیل ضعف شدید تقریباً ناموجود هستند ترجیح می دهد تا جنبش کارگری وجود نداشته باشد تا اینکه به عنوان یک نیروی اساسی وارد عرصه جامعه گردد که در آن صورت ریسک آن وجود دارد که جنبش کارگری نه تنها حکومت جمهوری اسلامی که یک باره نسخه ی کل ساختار سرمایه دارانه به نفع منافع طبقاتی خود در هم بپیچد.
منتشر شده در شماره 3 نشریه اعتصاب
چهارشنبه, می ۱۱, ۲۰۱۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر